jane

غرق رویا

روزی بود که دیگر حوصله ای برای نقاشی های خط خطی که هر کدام ازخط های آن رازی را
در عمق وجود مرا فاش میکرد نداشتم مدتی می شد که با آیینه قهر بود چرا که او نیز
مانند همگان محقت خود را از من دریغ می کرد.دیگه این اتاق کوچک که هر روز نقطه ای
از خاطرات خود را در آن کشف می کردم هیچ جذابیتی برای من نداشت. .کم کم چشمانم به
سوی پنجره حرکت کرد و نیرویی قوی مرا وادار به مشاهده ی مناظر بیرون می نمود. به
راستی که درست بود همانی شده بودم که آرزویش را داشتم پرنده ای که بال های بزرگش را
آماده پرواز میکند .. پرواز به دوردست ها. سرزمینی که دیگر هیچ عیبی در آن
نیست.هوای آن سرزمین معطر به عطر گل های بهاریست.رود هایی عمیق در آن جاریست .
سرزمینی که در آن به راحتی می توان زیست.کوه هایی که نا افق ها ادامه دارند و قله ی
آنا معلوم نیست .درختانی پر بار که گویا میوه ی آنها هما ن میوه های بهشتیست. سبزه
های هایی که در میان آنها برای علف های هرز جایی نیست.دریایی که رنگ آن چون آسما ن
صاف آبیست . پروا نه هایی که زیبایی آنها نشان دهنده آن است که دیگر شکی در قدرت
خالق نیست.پرندگانی که آواز آنها سرشار از شادی و خرمیست. پس چرا من هیچ قدرتی در
ایجاد کردن آن اصوات ندارم . آری آواز من نهانیست . پری میزنم تا خود را به آن
پرندگان خوش صدا برسانم اما هر چه بیشتر پر میزنم فاصله ام از آنها بیشتر میشود و
ناگهان برقی از جلوی چشمانم می گذرز و دیگر مجالی برای مشاهده ی آن همه زیبایی پیدا
نمیکنم و همه چیز پیش چشمانم تیره و تار میگردد و دنیا در میان سیاهی ناپدید می شود
. چشم باز میکنم و به سقف آشنای خاکستری خیره می شوم و بوی همیشگش را حس می کنم .
آری این بوی تنهاییست . بوی تمام خاطراتیست که لحظه لحظه ی عمر مرا فرا گرفته اند.
بوی حس کمرنگ شادی ای است که سال هاست آن را با میز تحریر و دفتر نقاشیم تقسیم کرده
ام . شاید وقت آن است که مدادی سیا در دست گیرم و دوباره به سراغ دفتر نقاشی هایم
روم و این بار به جای خط های در هم رویای رنگینم را به تصویر کشم.



نظرات شما عزیزان:

liadn
ساعت10:21---20 شهريور 1392
vay azizam vaghean ghashang minevisi

bazm benevis vaghean mahshare neveshtehat


پاسخ:mamnun


rozhina
ساعت3:11---26 مرداد 1392
kheili ghashang bod mersi hanozam mo be tanam sikhe akhe kheili neveshtehat ro adam tasir mizare

alireza
ساعت1:23---21 مرداد 1392
دلتنگی یعنی شبی با خاطراتت بهش فکر کنی ، بعد شیرینی یه لبخند بیاد رو لبت و بعد چند لحظه شوری اشکهای لعنتی …

queen
ساعت21:51---17 مرداد 1392
استشمام عطر خوش بوی عید فطر☆☾

از پنجره ملکوتی رمضان ☆☾

گوارای وجود پاکتان.☆☾



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در شنبه 15 / 5 / 1392برچسب:,ساعت2:0توسط jane |