مشق آخر
به اندازه یه عمر گذشت..همه ی تلخی ها تو یه لیوان آب جمع شده بود . طمع تلخش تا اعماق وجود خاطرات تلخ رو زنده کرد به جای این که دوایی واسه لب تشنه باشه. دنبال یه عکس سیاه و سفید بودم . میگن تو عکسای سیاه سفید غم انسان به این آسونی ها پنهان نمیشه. هر قطره یکی از سخترین ثانیه ها بود ، ثانیه هایی که از زیر لگد و فریاد با التماس و چنگ و دندون یه دقیقه به دقیقه های عمر اظافه میشد. میگن با غم ها باید ساخت و با مشکلات دست و پنجه نرم کرد ولی نمیگن تا کی؟ دنیا برای درد کشیدن؟ کتک خوردن؟ بی دلیل طرد شدن؟ بی مدرک مورد تهمت قرار گرفتن؟ عاشق پوچ شدن؟ آخرین کلمه و آخرین غم و آخرین مشق ....؟
نظرات شما عزیزان: