سوال
بند بند انگشتانمان را کمی خم و هلالی تر کنیم
دو دست پاسخ بر سر گرفته و حس خدایی تر کنیم
سوال پشت سوال و چشمانی خیره تر
گمان پشت گمان و سرها کج تر کنیم
با داستان نسل های قبل و اجدادمان
با پوزخند و گره ی اخممان ، دهان ها پر تر کنیم ؟!
با قلم سیاه ، آسمان سپید صبح را
صمیمی و صمیمانه تر کنیم ؟!
حیرت ختم شده به نگاه های پستمان
چگونه چشمانمان را هرز تر کنیم ؟!
با رویاهای پوشالی و خرابه های ذهن شاغل
در وقت تو چگونه خیالاتمان پاک تر کنیم ؟!
سردی نگاه بینمان کم بود! ، کمی احمق بیشتر
گمانم این گونه زندگانی را شبیه تر کنیم
دست ها را بی هدف در دست های دیگری جای دهیم
و فکر کنیم چگونه زندگی قند تر کنیم
همه غافل و دریای غفلت بی مرز
شنا کنیم و گمان کنیم بازو فوی تر کنیم
خشک است دریای رسیدن به تو خشک است
تو بگو با پارو های سربی و قایق چوبی دهانمان را شیرین تر کنیم ؟!
خونه خوبه
وقتی دلم از دنیای بیرون پره و از آدماش زده میشم...هیچی دلمو قرص نمیکنه به این اندازه که میدونم اینجا یه اتاق به وسعت عشق و به رنگ هستی دارم و هیچوفت تنهایم نمیگذارد و اگه از دنیا آواره بشم خیالم راحته یه خونه اینجا دارم.
سوال