jane

غرق رویا
ببر مرا

خدایا امشب شب توست

حال خوشی ندارم، ببر مرا

قبل سفر، ببخش مرا اگر دلی را شکستم که حقش نبود.

ببخش مرا برای کسانی که به خود وابسته کردم و نمیدانم.

ببخش برای دوست داشتن هایی که آدمها را رنجاند و تحملم کردند .

ببخش برای احساساتی که نداشتم .

ببخش شایددلم آرام بگیرد و شاید این عذاب ناشناخته بخوابد

از هجوم اینهمه عذاب بیزارم

دیوانه ای حبس شده ام و محکوم به جرمی  که نمیدانم

ببر مرا

دلم آرامش میخواهد مثل تو

دلم یک خواب عمیق میخواهد

خوابی که انتظار بیدار شدنی در کار نباشد

...

 

+نوشته شده در پنج شنبه 29 / 5 / 1394برچسب:,ساعت1:9توسط jane |