دشت

jane

غرق رویا
دشت

نه خواب بود نه رویا فقط و فقط عین واقعیت بود. یه دشت بزرگ و سرسبز که هیچ کس در آنجا نبود.فقط نور بود،خاک بود، گل بود ،علف بود ،پروانه بود ، پرنده بود اما هیچ انسانی نبود. بهتر از این نمیشد. چون در این دشت گذشت زمان بی معنی بود. تا ابد میتوانستم بدوم ، فریاد بزنم و بازی کنم. هیچ مزاحمی نبود که زمان را به من یادآوری کند ویا مرا از انجام کارهایم بازدارد. ....................ای کاشحدسم درست بود و واقعیت بود......



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 9 / 2 / 1391برچسب:,ساعت15:21توسط jane |